×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

دلکده

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

جواب دندان شکن

روزی زن و مردی از راهی می رفتند. در بین راه چشمشان به خروسی افتاد که به همراه چند مرغ در حال گذران زندگی بودند!
خروس سر خود را راست کرده و گردن خود را چون سرو کشیده بود و از آن بالا مرغان را زیر نظر داشت!
زن آهی کشید و رو به مرد کرد و گفت: ببین مرد این خروس چقدر خوب از این مرغان مراقبت می کند و به آنها می رسد! تو نیز یاد بگیر!
مرد نیز آهی کشید و گفت: آری زن راست گفتی!
اگر منم هفت هشت زن داشتم که همه نیز با هم جمع بودند و مشکلی با هم نداشتند بهتر از خروس از آنها نگهداری می کردم!
 

شنبه 22 دی 1391 - 1:37:00 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آتش تو


پاچه خواری


عشق تو


باید بفهمد عاشقم


تو


شعر فراق


مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند


خواب


دیوونه خونه


حکایت من


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

384708 بازدید

17 بازدید امروز

186 بازدید دیروز

5156 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements