محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت : جرم راه رفتن نیست ، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم گفت : رو صبح آی ، قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت : والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم ، در مسجد بخواب گفت : مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت : کار شرع ، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت ، جامهات بیرون کنم گفت : پوسیدست ، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت : در سر عقل باید ، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت : ای بیهودهگو ، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم ، مست را گفت : هشیاری بیار ، اینجا کسی هشیار نیست
پروین اعتصامی
ghashangtar bod age tarane k marhom naser abdolahi khonde bod albate sheresh hamin bod ro roy hamin safhe az vebeton mezashten
375715 بازدید
69 بازدید امروز
528 بازدید دیروز
3609 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian