×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلکده

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

مشت می کوبم بر در

مشت می کوبم بر در

 

پنجه می سایم  بر پنجره ها

 

من دچار خفقانم،خفقان!

 

من به تنگ آمده ام  از همه چیز

 

بگذارید هواری بزنم:

 

-آی

 

با شما هستم!

 

این درها را باز کنید!

 

من به دنبال فضایی می گردم؛

 

لبِ بامی

 

سر کوهی

 

دل صحرایی

 

که در آنجا نفسی تازه کنم.

 

آه!

 

می خواهم فریاد بلندی بکشم

 

که صدایم به شما هم برسد!

 

من هوارم را سر خواهم داد!

 

چاره درد مرا باید این داد کند

 

از شما خفته ی چند

 

چه کسی می آید با من فریاد کند؟

 

فریدون مشیری

پنجشنبه 21 آذر 1392 - 11:42:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://zakhmiedel.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 23 آذر 1392   6:02:32 PM

Likes 1

حنجره ی گداخته ام

آشفتگی ام را فریاد می زند

زین آتش جانسوز دل

دوزخی بر پا شده است

زمین وحشیانه می تازد

می گردد و هر گردشش

داغ ِ زخمی است بر پیکرم

سرم به دَوَران افتاده

دستان مرتعشم را بر خاک می سایم

زمین می لرزد از درد درونم

خاک می پاشد به دیدگان مجنونم

ضجه می زنم ، آه می کشم

چندی بعد دیوانه وار می خندم

پا می کوبم با دستانی گشوده

می چرخم در چرخشش

ضربه می زنم با هر ضربه اش

به خاک می افتم ، به پا می خیزم

طواف می کنم تمام بغض هایم را

زخم هایم را ، زجرهایم را

رخت بر می کنم از تن

برهنه در آغوش اش می روم

زمان محوِ این جنون بی بازگشت 

از حرکت باز می ایستد

آخرین مطالب


آتش تو


پاچه خواری


عشق تو


باید بفهمد عاشقم


تو


شعر فراق


مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند


خواب


دیوونه خونه


حکایت من


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

377668 بازدید

1 بازدید امروز

85 بازدید دیروز

2550 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements